نظرات شما عزیزان: برای ساختن کشتی آرزوهایت هر چقدر هم که سخت باشد صبر کن . چرا که قایق کاغذی رویاها خیلی زود تر از آنچه فکر می کنی زیر آب خواهد رفت
فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود، روی نیمکتی چوبی، روبروی یک آبنمای سنگی.
پیرمرد از دختر پرسید: - غمگینی؟ - نه. - مطمئنی؟ - نه. - چرا گریه می کنی؟ - دوستام منو دوست ندارن. - چرا؟ - چون قشنگ نیستم - قبلا اینو به تو گفتن؟ - نه. - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم. - راست می گی؟ - از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد. چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت... |
About![]()
به وبلاگ من خوش آمدید
Archivesمرداد 1392ارديبهشت 1392 فروردين 1392 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 AuthorsزهرهLinks
حبیب
SpecificLinkDump
پالت Categories
چاپ
کاربران آنلاین: بازدیدها :
[PR] 無料で楽しくタイピング [PR] 好きな文章でタイピング! |